آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۵، ۱۴:۱۰ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم

کادوی تولد

چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ
امروز صبح منو عشقم باز رفتیم طرف سینما،  آقای شوهر جان کلی تدارکات دیده بود. وقتی رسیدیم، در سینما باز بسته بود ایندفعه کابلی خراب شده بود. این بار زود برگشتیم خونه و خوابیدیم. ظهر مثل همیشه سوالات عجیب به سرم زد به جناب شوهر خان گفتم که کیف سبز مامانم که برای سفرمون بهمون امانت داد در خوابگاه گم شده حالا چکار کنیم؟ گفت هر جور میدونی جبران کن گفتم کیف سبز خودمو بهش میدم گفت نه گفتم پس پولشو بهش بدم؟ گفت نمیدونم گفتم پس منظورت چیه میگی جبران کن و اگه کیف کهنه ای از مامان خودت بود خودتو میکشتی تا جبران کنی. راستش متوجه شدم شوهر خان سختشه پولی در جیب من ببینه اگه پولی دست من باشه هر جور شده سعی میکنه خرجش کنه. برای هدایای عروسی مون هم اول با زبون ریختن تلاش کرد ازم بگیرشون دید نمیشه ناراحت بازی در آورد بهش دادمشون، البته بگم جناب شوهر جان کلا رفتارش اینجوریه و کیف و هدایا دو موردش هستن اولش سعی میکنه با حرف زدن راضیم کنه وقتی نشد از همه روشهای ممکن ونا ممکن استفاده میکنه. 
با ناراحتی خوابیدیم وقتی بیدار شدم سکوت کردم تا وقتی که خودش رفت بیرون و با یک جعبه ی زیبای بزرگ اومد کادوی تولد برام سفارش داده بود، خیلی خوشحال شدم و ازش تشکر کردم چون این روزها کار هم خیلی بد شده و درآمد پایین اومده انتظار نداشتم بعد از خرجهای دیروز و روز قبل این کار را هم بکنه.
شوهر جان خیلی خوبه ولی همیشه تفاوتهایی وجود داره و البته وابستگی ایشون به خانوادش خیلی زیاده و من دوری از خانوادم برام سخته.


با آرزوی خوشبختی:))