آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۵، ۱۴:۱۰ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم

کلیپس

يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ
امشب خانمی اومد توی اتاقمون وگفت تل و کلیپس درست میکنه ومیفروشه. ما هم 4 نفری رفتیم سراغ گیرهاش. آخرش هاجر یه چیزایی خرید و سمیه هم چیزی منم یه تل برداشتم ولی زهرا که از همه بیشتر تست شون کرد چیزی برنداشت. راستش دلم سوخت والبته این همه ذوقشو دیدم خیلی ازش خوشم اومد پس یکی را بهش گفتم انتخاب کنه و اونم انتخاب کرد بعد خریدمش قیمت بالایی نداشت فقط دو تومن و همونجا هم بهش هدیه دادم . وقتی داشتم هدیه میدادم خودم یه لحظه خجالت کشیدم. نباید همون لحظه جلو چشم همه بهش هدیه میدادم ولی خب دیگه گذشت باز هم مثل بی تجربه ها رفتار کردم ولی گذشت. زهرا هم کلی گفت ک نمیخاد و میخاست پس بده. خلاصه خانمه رفت. منم از دوستام بخاطر دفاع جانه نشون ازم در تخفیف گرفتن تشکر کردم. زهرا هم رفت و گیرها وکلیپسایی ک داشت آورد تا نشون بده ک داشته وراستش من بیشتر ضایع شدم. هر چند نیتم خوب بود ولی خوب اجراش نکردم.

زهرا

گیره