آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۵، ۱۴:۱۰ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم

همسرم

دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ق.ظ

راستش تصمیم گرفتم امروز اخلاقای خوب و بد همسرم را بنویسم

اول خوباش:خیلی منو دوست داره!جدی میگم اصلا دوست داشتن شون عجیبه ، درست همه مردها زناشونو دوست دارم ولی همسرم بیشتر از یه همسر به من عشق میورزه واصلا تحمل اخمم راهم نداره بششدت با محبت هستن ،خیلی خیلی مهربونه وباهوش و کاردان، دارای قدرت مدیریت بالاییه، ادم سالمیه اهل هیچ چیز بدی نیست نه رفیق بازی نه سیگار نه هیچ چیز دیگه ای بجز اینترنت اونم مواقعی که من کنارشم سعی میکنه کمترش کنه خیلی خانواده دوسته و چون خانواده خودشو خیلی دوست داره به خانواده من هم خیلی احترام میزاره و منو که خانواده خودشم ستایش میکنه خیلی بااحساسه هواسش به تولدها سالگردها است و اگه پول دستش باسه همه ی اینها را عالی برگزار میکنه اهل کمک کردن تو کارای خونه س بجز مواقعی که خیلی خیلی خسته باشه سرش تو کار خودشه دنبال حاشیه نمیگرده و در موقعیتهای خاص اولین فکری که میکنه اینه بهترین رفتار چیه و رفتار بقیه رو رفتارش تاثیر نمیذاره اعتماد بنفس ش بالاست خیلی خوب یعنی عالی صحبت میکنه واز کلمات بجا و واقعا با مفهوم واقعی خودشون استفاده میکنه اینقدر اینکار را خوب انجام میده که من همیشه بهش میگم اکه استاد دانشگاه نشه در حق سیستم اموزشی ایران جفا کرده چون هیچ استادیم هم تا الان ندیدم اینقدر خوب و واضح صحبت میکنه مثالهای قشنگی هم همیشه داره که با وجود بداهه بودن خیلی زیباو بجاهستن حساسیتهای ادما را زود متوجه میشه و ازشون دوری میکنه اهل حساب کتابه از لحاظ اقتصادی واز لحاظ اخلاقی، حلال بودن زندگی براش مهمه خیلی، دیگه بخام ادامه بدم تمومی نداره همسرم عالیه. اهل نماز و روزه هم هستن

امااخلاق بد همسرم کمی عصبانی شدنه وقتی عصبانی میشن خیلی به خودش فشار میاره ادم نمیدونه چکار کنه که اروم شه همسرم خیلی اقا وخوبه کاش عصبانی نمیشد. وقتی عصبانی میشهمن خیلی غصه میخورم و گریه میکنم خیلی. خانواده من مخصوصا مادرم خیلی همسرمو دوست دارن خیلی خیلی. اون که گفتم مادرم میگه بخاطر دیدن عصبانیت همسرم در روز عروسیمون بود و چون ما خانوادگی بخاطر شرایط پدرم روی این موضوع حساسیم باعث میشه موقعی که ناراحتیم غصه زیادی براش بخوریم . مادرم هم هر وقت ناراحت میشه اینو میگه اون ابجی پرستارم هم قبل عقدمون این حرف را زد موقعی که من میخاستم تصمیم بگیرم بخاطر شرایط خاص همسرم! 

راستی من نمیدونم همسرم دور از پدر مادرش میتونه زندگی سالمی داشته باشه یانه!اینم باید بذارم زمان سپری شه و ما مستقل تر شیم تا متوجه شم!

همسرم