آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آینه

می نویسم که از روشنای وجودم به دریای نگاهت برسم

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۵، ۱۴:۱۰ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۲۳:۵۹ - ....مسعود ....
    متشکرم

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

نوحه

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ
ماه محرم اومده خیلی اشک دارم اشکهای مخصوص محرم اشکهایی فقط برای بزرگی حضرت عباس، دوست دارم بشینم ساعتها اشک بریزم ولی تا حالا توفیق شرکت در مراسمهای امام حسین را هم نداشتم. تازه خیلی جالبه اینقدر بفکر دیدن همسر گرام بعد از یک ماه ونیم هستم که همش آهنگ" لحظه ی دیدارت عاشقی معنا شد" را گوش میدم به جای نوحه. 
این آهنگ را بخاطر اینجاش خیلی دوست دارم"تو فقط لیلی باش دل مجنون با من گذر از این هفت خوان سخت و آسون با من". 
اما از امروز بعد از دیدن استاد راهنمام میخام فقط نوحه گوش بدم.
به دکتر میگم مطالبی که مینویسم براش ایمیل کنم میگه نه این جینگول بازیا چیه بیا با هم دربارش حرف بزنیم.:)

کلیپس

يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ
امشب خانمی اومد توی اتاقمون وگفت تل و کلیپس درست میکنه ومیفروشه. ما هم 4 نفری رفتیم سراغ گیرهاش. آخرش هاجر یه چیزایی خرید و سمیه هم چیزی منم یه تل برداشتم ولی زهرا که از همه بیشتر تست شون کرد چیزی برنداشت. راستش دلم سوخت والبته این همه ذوقشو دیدم خیلی ازش خوشم اومد پس یکی را بهش گفتم انتخاب کنه و اونم انتخاب کرد بعد خریدمش قیمت بالایی نداشت فقط دو تومن و همونجا هم بهش هدیه دادم . وقتی داشتم هدیه میدادم خودم یه لحظه خجالت کشیدم. نباید همون لحظه جلو چشم همه بهش هدیه میدادم ولی خب دیگه گذشت باز هم مثل بی تجربه ها رفتار کردم ولی گذشت. زهرا هم کلی گفت ک نمیخاد و میخاست پس بده. خلاصه خانمه رفت. منم از دوستام بخاطر دفاع جانه نشون ازم در تخفیف گرفتن تشکر کردم. زهرا هم رفت و گیرها وکلیپسایی ک داشت آورد تا نشون بده ک داشته وراستش من بیشتر ضایع شدم. هر چند نیتم خوب بود ولی خوب اجراش نکردم.

سایتهای جستجوی مقاله

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۲ ق.ظ

راستی دیشب فهمیدم سایتهای bookzz.org, paperdl, gen.lib.rus.ec

شهین

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۸ ق.ظ
الان تهرانم. وقتی رسیدم خوابگاه نداشتم، چون در طی تابستون شهین چندبار بهم زنگ زد و همیشه تحویلم میگرفت و البته مهمتر از همه چون گوشیم خراب بود و شماره ای از کسی نداشتم بدون هماهنگی به خوابگاهش اومدم شهین وقتی منو دید خیلی استقبال کرد بعد هم پذیرایی! خدا خیرش بده.
الان دو روز اینجا مهمانم.
دیشب ازشون ی سری چیزها یاد گرفتم، از جمله: end note,share in drop box,visio